میخوام بگم واستون یه داستان قشنگ 😃
(از زبون راوی خوشملتون😐 )فلش،بک::
مرینت دختری بود زیبا و مهربون اون آسم داشت 😭
مادرش بیماری داشت و وقتی که اونو به دنیا اورد
مرد و پدرشم توی 10سالگی از دست داد
الان یه برادر بزرگتر به نام لوکا داره 😎
مرینت یک عمه از دار دنیا داشت و 2دایی😩
خاله ای نداشتند پدرشون قبل رفتنشون ارث واسه شون گذاشته بود،
پایان فلش بک😲
مرینت تو خیابون راه میرفت یه دفعه نفسش بند اومد نیاز به اسپری داشت اما اونو پیدا نمیکرد،
پسر عمه اش بیرون بود،از اون خیابون رد میشد 🚶
(وجی:نمیگم که کف کنید😂)
پسر عمه اش اومد پیشش اسپری رو داد ☝
تا بتونه نفس بکشه 💆
مرینتو اروم کرد 💁
اون ادرین بود( وجی :اخ جون کله موزی وارد میشود😂😂😂)
ادرینی که مرینتو دوست داشت
2سال بعد .......
اما:سالام مامانی(سلام مامانی)
مرینت :سلام دخترم
اما:مامینی نینیت خوبه؟(مامانی نینیت خوبه)
مرینت:😂😂😂 خوبه خوشملم 😂
ادرین :: مریییییییی 😨
مرینت؛هن 😲نمیگی سکته کنم بچم افتاد😬
ادرین:ببشید 😮خواهرشوهر فضولت داره میاید😑😈
مرینت:وا کجاش فضوله الیا جونم هوممم 😇😇
ادرین :واسه تو فضول نی ولی واسه من هست والله مگه یادت نیس،چقدر میومد،اتاقم نسگف چیکار میکنی داداچ😑😑
مری:منم زیاد،اتاق لوکا میرفتم چیه واا😀
ادرین:😐😐😑😑😑😑😑😶😶ترجیع میدم خفه شم (وجی:پس شات اف پلیز 😶😶😯
فلش بک ۲سال پیش
از زبون بنده😇
مرینت با ادرین ازدواج کرد
و بچه دار شد و ۱هفته تو کما بود😲😵،وبعد 6سال ا صاحب ۳فرزند هست به نام اما و ادرینا و مایک شدند 👶👧👦
لوکا هم با کلویی ازدواج کرد یعنی با دختر داییش،ازدواج کردهااااا😕 و اوناهم صاحب ۲فرزند به نام نیتن و لونا شدنننن👧👦
پایانننننننننننن
نظر بدید 😑😑
جون جدتون 👵👴👦👧👶👨
