🏔سرنوشت✒پارت۲۴

"F" · 10:29 1400/07/24


+پس تو هم ادرینی ادرین اگراست تنها بچه شون

×اوهوم،توهم یه چیزایی بلدی

+اونم به لطف کتابای تاریخ مدرسه 

+راستی لوکا چی‌کارته؟

×پسر خالم و شاهزاده انگلیس

+واو باورم نمیشه تو رو دیده باشم میدونی خیلی غیر واقعی و خیالیه 

گوشیمو از تو جیبم در اوردم

+میشه عکس بگیریم؟لطفا

×اون چیه؟

+گوشی

×چی؟

+تو نمیفهمی چیه یه چیزیه که مردم از توش باهم حرف میزنن مثل نامه ولی خیلی سریع تر از اونه کارای دیگه هم میشه باهاش بکنی،حالا عکس بگیریم؟

با تردید با شه ای گفت

دست گردنش کردمو چند تا عکس گرفتیم
بعد عکسارو بهش نشون دادم

×چطوری ....تونستی؟(جلل‌خالق)

+فکر میکنم شما از خودتون نقاشی یا پرتره دارین ن؟

×اوهوم

+اینم همونه فقط سریع تر

×اها

+راستی یادم رفت اسممو بهت بگم من مرینتم مرینت دوپن چنگ