🔥عنصر‌عشق💧پارت6

"F" · 14:12 1400/04/25

 

برین ادامه😁


رفتم‌تو‌
‌که‌همه‌شروع‌کردن‌یه‌پچ‌پچ‌کردن
+سلام‌به‌همه
هیچکی‌جواب‌نداد
+اول‌از‌همه‌چرا‌‌نصفتون‌دیروز‌نبودین‌مگه
اینجا‌خونه‌خاله‌ست‌که‌هروقت‌دوست‌داشتین
برین‌ و‌بیاین😡(از‌همین‌اول‌شروع‌کرد‌به‌دعوا😂)
‌ همون‌‌پسری‌که‌دیروز‌دیدم‌الان‌قیافه
پسره‌مشخص‌بود‌ چشمای‌سبز ‌پوستی‌نسبتا
سفید‌موهای‌طلایی‌ چه‌جیگری‌بود
مرینت‌چرا‌پسر‌مردم‌رو‌دید‌میزنی
من‌کی‌پسر‌مردم‌رو‌دید‌زدم
ای‌بابا‌خود‌درگیری‌دارم
+‌من‌اصلا‌از‌این‌بی‌نظمی‌ها‌‌خوشم‌نمیاد😠
+راستی‌ چرا‌همتون‌رئیس‌بازی‌در‌میارین
بخش‌دوخت‌دو‌ماه‌حقوق‌نمیگیرن‌بخش‌پارچه
یک‌ماه‌حقوق‌نمیگیرن‌به‌حقوق‌‌نگهبانی‌اضافه
خواهد‌شد‌ و
دیدم‌همون‌دختر‌دیروزیه‌دم‌گوش‌پسره‌یه‌چیزی
گفت
+‌اگه‌چیز‌مهمیه‌بگین‌همه‌بشنون
اگر‌هم‌مهم‌نیست‌بزارید‌برای‌بعد‌وقتی‌دارم‌صحبت
میکنم‌‌کسی‌نباید....
×‌‌تو‌دیگه‌کی‌باشی‌که‌اینطوری‌با‌کار‌کنان‌اینجا
صحبت‌میکنی
اَه‌چه‌بی‌ادب😒
+‌بزودی‌میفهمی‌راستی‌بهتر‌طرز‌حرف‌زدنتو‌درست
کنی
×حرف‌زدن‌من‌خیلیم‌خوبه
🔷‌چه‌از‌خود‌راضی‌تو‌باید‌حرف‌زدنتو‌تغییر‌بدی
تازه‌حق‌نداری‌حقوق‌مارو‌کم‌کنی
دیگه‌خسته‌شدم‌از‌این‌همه‌بی‌احترامی
رفتم‌پیش‌نگهبان
نگهبان‌،خانم‌خیلی‌ممنون‌‌بابت‌افزایش‌حقوق
+خواهش‌میکنم،پدرم‌‌با‌یه‌نفر‌که‌کمکش‌میکرد
اینجارو‌اداره‌میکرد‌فامیلش‌چی‌بود؟؟؟عام؟؟؟
نگهبان‌،میدونم‌کی‌رو‌میگید
+بهش‌بگی‌بیاد‌ ‌اتاقم‌کارش‌دارم
نگهبان‌،بله‌چشم
‌به‌سمت‌اتاقم‌رفتم
درو‌باز‌کردم‌ دکوراسیون‌جدید‌ به به
‌رفتم‌جلوی‌پنجره‌ایستادم
🚪تق‌تق‌تق
‌+بیا‌تو
‌سرمو‌برگردوندم‌ببینم‌ چه‌شکلیه دستیار‌پدرم
+چی؟؟؟‌تو؟؟؟
×چی؟؟تو؟؟؟(هم‌زمان‌میگن)
×تو‌اینجا‌چی‌کار‌میکنی‌این‌اتاق‌جای‌تو‌نیست