🔥عنصرعشق💧پارت3
نگهبان،نمیشهفقطکارکناناجازهورود دارند
+منمدیرشرکتهستم
نگهبان،خانمخداروزیترویهجایدیگهبدهلطفا
مزاحمکارمننشوبرامدرد سرمیشهمدیرشرکت
اقایدوپن چنگهستن
+خبمنمدخترشهستم،مرینتدوپن چنگ
نگهبان،خانمدوپنچنگشمایید؟کی ازنیویورک
برگشتین؟
+دیروزحالامیشهبزاریبرمتو
نگهبان،منوببخشیدولیمیشهیهمدرکنشونم
بدینکهمطمئنبشم؟
کارتشناساییمرودر اوردم
+بفرمایید
کارتروازمگرفتویهنگاهیانداختدوبارهکارت
روبهمداد
نگهبان،بفرماییدمیتونیدبرید
+بههمهکارکنانبگوتوجمعبشن
نگهبان،ولیخانمنصفبیشترکارکناننیستن
+چیکیبهشونمرخصیداده
نگهبان،کسیمرخصیندادهاونانمیانسرکار
+واقعاکه پدرمچطوراینجاروادارهمیکرد
منمیرمیهسریبهاطرافبزنم یادتباشهکسینفهمه
منکیمفهمیدی؟
نگهبان،ولیخانم...
+همینیکهگفتم منالانیکیازکارکنانسادههستم
ازنگهبانیگذشتممیخواستمبخشهایمختلف
روبررسیکنم
[یکساعتبعد]
بیشترشرکتروگشتم واقعاافتضاحبود
بخشدوختبهبخشپارچهزور میگفت
بخشفروشبهبخشدوختزورمیگفت
کلاهمهاینجارئیسبازیدرمیاوردن
الانمنتوبخشدوختبوددریکیازاتاقهاروباز
کردمیهپسردخترتواتاقبودپسرهپشتشبهم
بودوقیافشرونمیدیدمولیدخترهروقشنگ
میتونستمببینمیهدخترباموهایکوتاهرنگموهاش
مثلمالمنبودچشمایقهوهایقدشهمتغرییبا
اندازهمنبود
پسرهیهگلداددستدختره
دخترههمپریدبغلش
اَییییییحالمبهمخوردسریعدروبستمحتمابعدش
کاربهبوسهمیرسید
تصمیمگرفتمبرگردمخونه
وقتیبهنگهبانیرسیدمبهنگهبانگفتم:
+فرداهمهوقتیرسیدمبایداینجاباشنهرکینیومد
یعنیاینجادیگهکارنمیکنهبهکسیهمنمیگی
کهمنکیهستمیااینکهکیدارهمیادفهمیدی؟
نگهبان،بلهخانم
درهمینلحظهصدایگوشیمدراوم