🏔سرنوشت✒پارت۱۷

"F" · 13:41 1400/07/07
🏔سرنوشت✒پارت۱۷


صورت نسبتا‌سفید لبا و بینی که با صورتش هماهنگ بود موهای سورمه‌ایش... سرشو اورد بالا که چشم تو چشم شدیم اون چشمای ابیش.....
واو این دختر خیلی خوشگل بود
اخم کردو گفت
+به چی نگا‌میکنی

مثل خودش گفتم

×به زمین

+تو که نگات رو منه

×خب اومدی رو زمین جلو چشم من منم نگام اول از تو رد میشه و بعد میوفته رو زمین

چیه فکرده کم میارم

+تاحالا کسی بهت گفته خیلی پرو ای؟

×ن 

+حالا واسه اولین بار بشنو  خیلی پرو اییی

لباسمو در اورد نگاش رو عضلاتم موند
تا حالا کسی اینجوری نگام نکرده بود قصد داشتم با خاک یکسانش کنم واسه همین گفتم

×مورد پسند واقع شدم؟

+ن خیر از قدیم گفتن دیدن خر صفا داره

دهنم‌قشنگ بسته شد چه زبونی داره

پانسمان دور زخممو باز کرد

×گفتی کلی سوال داری  بپرس

+من‌کجام؟تو کی هستی؟چطور از تو خیابونای پاریس اومدیم اینجا؟ اون خانمه کی بود؟چرا لباساتون اینجوریه؟چرا رو‌بدنت زخم شمشیره؟
چرا اینجا همه چی انقدر قدیمیه؟چرا......

×صبر کن اینجوری نمیشه اگه به تو باشه که باید کل شجره نامه‌مو تعریف کنم

+من مشکلی ندارم تا زخمتو میبندم تعریف کن

×بزار یه جور دیگه بگم من ادرینم ادرین اگراست

+اسمت اشنا‌میزنه

×اینجا پاریسه.....

+این حرفت دیگه خیلی ضایه بود پاریس کجا و اینجا کجا

×میشه انقد وسط حرفم نپری؟

+اره،ببخشید

×من شاهزادم .....

یکی از همون وسایلای دکتر که تو دستش بود خورد به زخمم

×ای چی کار میکنی

+تو الان چی‌گفتی؟

×گفتم شاهزادم

+داری شوخی میکنی ن؟

×چرا باید شوخی کنم من شاهزاده سلسله اگراستم(برگرفته شده از فیلمای کره‌ای😐😂)

یکهو داد زد
+سلسله‌اگراااااااااااست!!!!!!